-
قــرآن چــه کــتــابــی اســت ؟
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 13:49
v کـتـابـی بـزرگ " وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ " « و براستى که تو را سبع المثانى (سوره فاتحه) و قرآن بزرگ عطا کردیم » سوره ی حجر، آیه ی 87. v پـنـد و انـدرز " وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ " « و قطعاً قرآن را براى پند آموزى آسان کرده ایم. پس...
-
قــرآن چــه کــتــابــی اســت ؟
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 13:47
v کـتـابـی بـزرگ " وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ " « و براستى که تو را سبع المثانى (سوره فاتحه) و قرآن بزرگ عطا کردیم » سوره ی حجر، آیه ی 87. v پـنـد و انـدرز " وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ " « و قطعاً قرآن را براى پند آموزى آسان کرده ایم. پس...
-
نامه به .....
چهارشنبه 27 دیماه سال 1385 17:52
می توان گفت که دیدار تو تقدیر نبود ورنه در کوشش عشاق تو تقصیر نبود! پریوش نامهربان ... تردیدی ندارم که ترا بیش از جانم و باز بیش از روانم دوست می دارم. نمیدانم چرا به من الهام شده که ممکن است دست من هرگز به تو نرسد، با اینکه این را می دانم سعی می کنم خودم را به نادانی بزنم و ساعاتی چند به این عشق بزرگ و آسمانی خود دل...
-
غیرمنتظره
چهارشنبه 27 دیماه سال 1385 17:48
به نام آنکه دوستی را آفرید؛ عشق را؛ رنگ را.... به نام آنکه کلمه را آفرید و کلمه چه بزرگ بود در کلام او؛ و چه کوچک شد آن زمان که می خواستم از او بگویم که هر چه بود پیش از هر کلامی خودش گفته بود باید این واژه های کوچک را شست همه می پرسند که چرا این مدت ننوشته ام اما تو که می دانی؛ من از وقتی ایمان اوردم که تو نوشته هایم...
-
آرزوها
چهارشنبه 27 دیماه سال 1385 16:47
همین حالا از همه ی فکر های عالم غافل شو .مشغله ها رو رها کن . درای ذهنتو روی همه نگرانی های روزمره ببند.وپنجره ها رو به آرامش باز کن و یه نفس عمیق دیگه بکش.خودتو توی تصور این خیال طوری رها کن که انگار خودی و خودت و رویای عمیق با شکوهت. تصویر رویاهاتو زنده کن.اون قدرزنده ببینش که انگار در اون زنده ای بذارنفس بکشن و...
-
شعر کامیوتری
چهارشنبه 13 دیماه سال 1385 23:45
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آنست که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید. کاشکی monitoret بودم همیشه روبروت بودم کاشکی kibordet بودم همیشه زیر انگشتات بودم کاشکی که hedfonet بودم همیشه در گوشت بودم کاشکی که voicet بودم همیشه رو لبت بودم کاشکی که moset بودم همیشه توی مشتت بودم کاشکی که paswordet بودم همیشه...
-
گفتم که راهیم...
جمعه 8 دیماه سال 1385 04:17
گفتم که راهیم... گفتم که راهیم ... چرا از من فرار می کنی نازنین من ؟ مگر نامه هایم به دستت نمی رسد؟... مگر داستان قلب عاشقم را برایت نگفتم؟... مگر نگفتم که راهیم گفتم که چند وقتی مهمان تو خواهم بود... گفتم قرار است دیگر نبینی مرا پس چرا فرار میکنی نازنین من... من که گفتم راهیم... | ما با همیم اگرچه سیگارهایمان را...
-
jomalate asheghane
جمعه 8 دیماه سال 1385 03:48
har kas ke goft bahre to mordam dorogh goft *man rast goftam ke baraye to zendeam har vaght tonesti barfo syah koni**pare kalagho sefid koni**atish ro bos koni**toye ab ye nafase amigh bekesi**on vaghte ke man mitonam faramoshet konam kasi ke alefba ro ekhtera kard ye estebahe kheyli bozorg kard onam inke beyne I va U...
-
گفتار بزرگان
جمعه 8 دیماه سال 1385 02:15
برای انسان فقط یک نعمت خدایی موجود است و آن علم است و برای او تنها یک بدبختی موجود است و آن بی علمی است "سقراط" دشمنان بسیار با من ستیز کردند اما هیج کس را دشمن تر از نفس خویش نیافتم "بزرگمهر" در میان دو تن دشمنی میفکن که ایشان چون صلح کنند تو در میانه شرمساری باشی "سعدی شیرازی" نیک بخت ترین مردم کسی است که کردار به...
-
جملات عاشقانه
جمعه 8 دیماه سال 1385 01:37
به یاد یک شب آرام و مهتابی کمی هم صحبت یک یاس باشیم اگر صد بار قلبی را شکستیم بیا یکبار با احساس باشیم مراقب باشید هنگامی که انگشت حماقت را به سوی دیگران نشانه می روید سه انگشت دیگر به سمت خود شما نشانه میروند ا گر یک روز از من پرسند بهشت خواهی یا که دوست؟ به آنان خواهم گفت : ای بی خبران بهشت با دوست نکوست من درد تو...
-
الهی!
جمعه 8 دیماه سال 1385 01:34
در سر گریستنی دارم دراز !ندانم که از حسرت گریم یااز ناز گریستن ناز حسرت بهره یتیم و گریستن شمع بهره ناز!از گریستن ناز چون بود،این قصه ایستدرازیک چند بیاد تو نازیدیم آخر خود را رستخیز گزیدیم .چون من کیست که اینکار را سزیدم ،این بس که صحبت تو ارزیدم. حرف دل عاشق تنهای ام که شدم فهمیدم بهترین یار را جسته ام.یاری که...
-
زیباترین جملات
جمعه 8 دیماه سال 1385 01:01
اگه غمگین بودی و احتیاج به درد دل داشتی خبرم کن،بهت قول نمی دم بخندونمت اما این قول میدم که همراهت گریه کنم کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی آهسته زیر لب گویم خدایا بی اثر باشد زندگی زیباست نه در رؤیا ،بوسه زیباست نه برای هوس،پرنده زیباست نه برای قفس،دوست داشتن زیباست نه برای لمس کردن،برای حس کردن آری دوست...
-
آرام تر بگذر ...
دوشنبه 4 دیماه سال 1385 14:01
ای مسافر ! ای جدا ناشدنی ! گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببینمت . بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم . آه ! که نمیدانی ... سفرت روح مرا به دو نیم می کند ... و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید ... بگذار بدرقه کنم واپسین لبخندت را و آخرین نگاه فریبنده ات را . مسافر من !...